" آنیتــــا " فرشته آب ها

دختر نازم سلام خیلی دوست دارم مامانی،این روزها خیلی بامزه و خوردنی شدی،با توپ خیلی خوب بازی میکنی و فکر میکنی توپ=جیغ !!!!!!!! مرتب سرت به اینور اونور میخوره و اشک های گلوله ای از چشمای ناز وز زیبات سرازیر میشه،الهی هرگز اشک نریزی مامان جان زمان های با هم بودنمون خیلی کمه یا خوابیم یا مامان کار داره از صبح که میام اداره لحظه شماری میکنم واسه دیدن روی ماهت و چقدر این روزا زمان دیر میگذره و عشق به لحظه دیدنت هر روز بیشتر از قبل میشه و تنها چیزیه که اصلا برام تکراری نیس عاشقتم دختر گلم  

جمعه "93.3.16" عزیزم،نفسم، عمرم نهمین ماهگرد زندگیت مبارک الهی 900ساله بشی امید زندگی مامان بابا خدای خوب و مهربونم هر روز و هر لحظه به خاطر این نعمت و موهبت شکرت خدایا شکرت که شاهد بالندگی دخترگلم هستم مامان جان روز به روز شیرین تر و خوردنی تر میشی و من هر روز بیشتر از روز قلب دلم میخواد توی قلبم بذارمت و ببوسمت و ببویمت برات عکسات رو میذارم عششششششششششققققققققققم ...

دو شنبه "93.3.12" دختر گلم در کنار سفره مولودی ،به یمن وجود شما و برآورده شدن حاجتمون   ان شاءالله که خدا ازمون قبول کنه ...

1393.2.26 صبح روز جمعه رفتیم خونه میرزاکوچک خان تا شما با تاریخ کشورمون و تاریخ شهرمون آشنا بشی،هرچند الان خیلی خیلی زود بود اما چون هوا خوب بود رفتیم !!!!!.... ...

1393.2.22 ...

   92.6.21  خانمجون و آنیتا  "مامان بزرگ مادری یه مامان" 92.7.14    عزیز و آنیتا "مامان بزرگ پدری یه مامان" 92.7.19    مامان بزرگ و آنیتا " مامان بزرگ مادری یه بابا" 93.1.3  عمه و آنیتا " تنها عمه ی بابا" اولین باری بود که منو میدیدن و خیلی گریه شادی میکرد!!عمه جون خیلی دوستت داریم ...

"93.1.18" آنیتا و مبینا جون*مبینا دوست دارم* 93.1.27 قبلا ها عاشق نون بربری بودم 93.1.29 93.2.13 آنیتا و امیرعلی 93.2.16 هشت ماهگیت مبارک عزیز قلبم   ...

"93/1/13" 13بدر و شهر منجیل پارکی در شهر ساوه "93.1.14" آنیتا و حرم خانوم فاطمه معصومه(س) یا حضرت معصومه(س)خودت دخترمون آنیتا معصومه رو حفظ کن پشت و پناهش باش و کمکون کن تا به بهترین نحو تربیتش کنیم،حاجت همه حاجت مندان رو برآورده کن دخترم حجاب کرده بمیرم برات 93.1.15 مسجد جمکران یا امام زمان (عج)... این سه روز رو خونه خاله عادله و عمو مهدی موندیم،دستشون درد نکنه،ان شاءالله ایندفعه واسه دیدن نی نی شون بریم قم ...

93.1.16 تو سفر سرما خوردی و دیشب حسابی تب داشتی ...

امسال اولین سالی بود که شما کنار ما بودی و به زندگی یه ما گرما بخشیدی،امسال نوروز ما رنگ و طعمی شگفت انگیز و باور نکردنی داشت،شیرینی یه وجودت در تک تک سلول های جانم نشسته خدای مهربون شکرت به خاطر چنین نعمت بزرگی که به ما عنایت فرمودی سالی پر از شادی و خیر و برکت و اتفاقات خوش براتون آرزو دارم ...